جانشینی پیامبر حق کیست؟(آیه ی یوم الانذار).
خلافت حق کیست؟(2):
ما در بحث گذشته ثابت کردیم که خلیفه و جانشین پیامبر باید از طرف خداوند انتخاب بشود.علاقه مندان می توانند به آنجا مراجعه بکنند با لینک خلافت حق کیست(1).اما در این مبحث باید به موضوع دیگری بپردازیم و آن اینکه آیا پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)برای خود جانشینی انتخاب کرد یا اینکه امت را به حال خود واگذاشت تا اینکه خودشان کسی را انتخاب کنند؟بنده چند نمونه از جاهایی که پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله)جانشین خود را از طرف خداوند انتخاب کرده را ذکر می کنم.
1- آیه ی انذار:در آیه ی 214 و215 سوره ی شعراء خداوند می فرماید:و انذر عشیرتک الاقربین و اخفض جناحک لمن اتبعک من المومنین.خویشاوندان نزدیکت را انذار کن و بال و پر خود را برای مومنانی که از تو پیروی می کنند بگستران.
این آیات داستان معروفی دارد که تقریبا همه ی مورخین اسلامی آن را نوشته اند.در تفسیر این آیه روایتی دیده می شود که به گفته ی طبرسی در مجمع البیان نزد خاص و عام مشهور است.و نیز به گفته ی حاکم حسکانی در شواهد النتزیل(براءبن عازب)می گوید:هنگامی که این آیه نازل شد،پیامبر بنی عبدالمطلب را که چهل نفر بودند جمع کرد و غذایی برای آنها فراهم ساخت و فرمود:به نام خدا نزدیک شوید و بخورید.سپس ظرفی از شیر آوردند و فرمود:به نام خدا بنوشید.فردا نیز آنها را دعوت کرد و غذا و نوشیدنی فراهم ساخت؛سپس آنها را انذار و بشارت داد،و فرمود:من دنیا و آ]ى?ىآ»ىآی شما آورده ام،اسلام بیاورید و اطاعت کنید تا هدایت شوید.سپس فرمود:و من یواخینی(منکم)و یوازرنی یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی اهلی و یقتضی دینی(...).چه کسی از شما حاضر است با من برادری کند و مرا یاری نماید و بعد از نم وصی و جانشینی من در خانواده ام باشد،و دین مرا ادا کند؟همه خاموش ماندند،این سخن را سه بار تکرار فرمود و همچنان همه خاموش بودند،ولی علی(علیه السلام)می فرمود:من این کار را می کنم.پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود:تو خواهی بود.
جمعیت برخاستند و به ابوطالب می گفتند:برو اطاعت فرزندت(علی)را کن که محمد(صلی الله علیه و آله)او را امیر تو ساخت.(شواهد التنزیل،ج1،ص420(با تخلیص))و(مجمع البیان،ج7و8،ص206).
در حواشی شواهد التنزیل این حدیث از عبدالله بن عباس و همچنین از ابورافع نیز نقل شده است.
و از خصائص نسائی نقل می کند که ربیعة بن ناجذ می گوید:مردی به امیرالمومنین(علیه السلام)عرض کرد به چه سبب تو وارث(پیامبر)شدی؟نه عموی تو(که قاعدتا برتو مقدم است)؟حضرت امیر(علیه السلام)در پاسخ او داستان یوم الانذار را نقل فرمود تا آنجا که می گوید:پیامبر فرمود:ایکم یبایعنی علی ان یکون اخی و صاحبی و وارثی.کدامیک از شما با من بیعت می کنید که برادر و دوست و وارث من باشید.هیچ کس برنخواست،من برخواستم در حالی که از همه کوچکتر بودم؛فرمود:بنشین،تا سه مرتبه شد(و کسی جز من پاسخ نداد)پیامبر(صلی الله علیه و آله)دستش را به دست من زد،سپس فرمود:به این سبب پسر عمویم را وارث خود ساختم نه عمویم را.(تعلیقات شواهدالتنزیل،ج1،ص423).
طبری مورخ معروف نیز همین حدیث را به طور مشروح و مفصل نقل کرده و در ذیل آن می گوید:پیامبر0صلی الله علیه و آله)به علی(علیه السلام)اشاره کرد و فرمود:ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه.این برادر من و وصی من و خلیفه ی من در میان شماست،سخنان او را بشنوید و از او اطاعت کنید،جمعیت برخاستند و خندیدند در حالی که به ابوطالب می گفتند:محمد(صلی الله علیه و آله)دستور داد فرما فرزندت را بشنوی و اطاعت کنی!(تاریخ طبری،ج2،ص63،چاپ بیروت).سپس طبری همین مضمون را به طرق دیگر نقل کرده است.
از نکات جالب و شنیدنی اینکه همین طبری مورخ و مفسر بزرگ اهل سنت که در تاریخ خود داستان یوم الانذار را به این صورت نقل کرده،هنگامی که وارد تفسیر می شود(توجه داشته باشید طبری غیر از تاریخ،تفسیر مفصلی دارد که رد30 جلد نگاشته شده)و به این آیه می رسد و داستان مزبور را نقل می کند،می گوید:پیغمبر فرمود:ایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و کذا و کذا...علی(علیه السلام)عرض کرد:انا یا نبی الله اکون وزیرک...پیامبر فرمود:ان هذا اخی و کذا و کذا...(تفسیر جامع البیان،طبری،ج19،ص75،ذیل آیه ی 214 سوره ی شعراء).همانگونه که ملاحضه می کنید این مفسر معروف به جای وصیی و خلیفتی فیکم(علی وصی من و خلیفه ی من در میان شماست)تعبیر کذا کذا(چنین و چنان)می کند،و ای کار را دوبار تکرار کرده،مبادا تعبیروصی و خلیفه به دست پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام)بیفتد،و آن را سندی بر خلافت علی معرفی کنند،و پیشداوری های تعصب آلود طبری و سایر طبری ها خدشه دار شود!!!
آیا این است معنی رعایت امانت در نویسندگی،و نقل احادیث پیامبر؟آیا او فکر نمی کرد روزی عبارت تاریخ او در برابر عبارت تفسیرش می گذارند،و باهم مقایسه می کنند،و به قضاوت می نشینند؟باید توجه داشت که طبری در این کار،تنها نیست،و از این گونه کارها فراوان کرده و می کنند.
آلوسی در روح المعانی نیز این روایت را به طور ناقص و دست و پا شکسته نقل کرده سپس می افزاید:شیعه به بعضی از این روایات برای مقصود خود در امر خلافت استدلال کرده اند؛ولی باید آن روایت را تاویل و تفسیر کرد و یا گفت ضعیف یا مجعول است!!!!!(روح المعانی،ذیل آیه ی مورد بحث،ج19،ص135).
راستی پیشداوری های این مفسر معروف اهل سنت عجیب است،می گوید:چون این روایت به نفع شیعه تمام می شود یا باید آن را توجیه کرد،یا ضعیف شمرد،یا مجعول دانست،یعنی پایه ی قضاوت بر واقعیت های تاریخی و قرآن و حدیث نیست،پایه ی اصلی بر پیشداوری های قبلی است،و هرچیز مخالف آن باشد باید چشم بسته توجیه و تضعیف شود!!!!!!!!
بدیهی است با این طرز فکر اگر تمام انبیاء و کتب آسمانی جمع شوند نمی توانند در فکر کسی که دارای این طرز تفکر است نفوذ کنند و تغییری ایجاد نمایند.
احمد حنبل؛یکی از ائمه ی چهارگانه ی اهل سنت در کتاب خود که معروف به مسند احمد است داستان یوم الانذار را آورده،تا آنجا که می گوید:پیامبر فرمود:چه کسی تضمین می کند دیون مرا ادا و
وعده های مرا وفا کند و با من در بهشت باشد و جانشین من در اهلم باشد،سرانجام علی(علیه السلام)پذیرفت و عرض کرد:من این کار را می کنم.(مسند احمد،ج1،ص111 با کمی تخلیص).
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید:اما خبر وزارت(اشاره به همین حدیث است که وزیر بودن علی(علیه السلام)را تثبیت می کند)را طبری در تاریخ خود از عبدالله بن عباس از علی بن ابیطالب(علیه السلام)نقل نموده است که وقتی آیه ی و انذر عشیرتک الاقربین.نازل شد،پیامبر(صلی الله علیه و آله)علی(علیه السلام)را فراخواند...سپس داستان را به طور مبسوط نقل کرده تا آنجا که پیامبر فرمود:قد امرنی الله ان ادعوکم الیه،فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم؟!خداوند به من دستور داده که شما را به سوی(آئین)او بخوانم کدامیک از شما مرا در این کار یاری خواهید کرد تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد...علی(علیه السلام)عرض کرد:انا یا رسول الله اکون وزیرک علیه.ای رسول خدا من وزیر و یاور تو در این کار خواهم بود...پیامبرفرمود:هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم.این برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج13،ص210).
توجه داشته باشید در این روایات و بعضی از روایات سابق،تعبیر به خلیفتی فیکم(خلیفه ی من در میان شما)آمده،و از آن معلوم می شود که تعبیر به اهل در روایات دیگر نیز به همین معناست.(دقت کنید).
ابن اثیر در کتاب کامل خود نیز این جریان را به طور مشرمح آورده است و حتی مشرحتر از بسیاری از محدثان و مورخان تا آنجا که می گوید:پیامبر فرمود:ایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم.کدامیک از شما مرا یاری در این کار می کند تا برادرم و وصیم و جانشینم در میان شما باشد؟و بعد از آن که همه جواب منفی دادند یا ساکت شدند،علی(علیه السلام)عرض کرد:انا یا نبی الله اکون وزیرک علیه.و پیامبر فرمود:ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا.(کامل،ج2،ص63،طبع دارالصادر بیروت).جالب اینکه در این حدیث نیز تعبیر به خلیفتی فیکم جانشین من در میان شما؛شده است،و در واقع این یکی از معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله)است که در آن روز که علی(علیه السلام)سیزده سال بیشتر نداشت چنین جمله ای را قاطعانه به او گفت.چه کسی می توانست پیش بینی کند که این کودک سیزده ساله در آینده یکی از بزرگترین مردان جهان بشریت خواهد شد و سزاوار است جانشین پیامبر گردد،و همه سخن او را بشنوند و سر بر فرمان او نهند.
و باز جالب اینکه:این سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله)هم در اوائل دعوتش در یوم الانذار کرد،و هم در ماهای آخر عمر مبارکش در غدیر خم که بنده بعدا به طور مفصل به این قضیه هم می پردازم.آیا این سخن بهترین دلیل بر امامت علی(علیه السلام)نیست؟
بنده در مقاله های بعدی دلائل دیگری بر اینکه حضرت امیرالمومنین از طرف خداوند انتخاب شد را برای شما اقامه خواهم کرد.
والحمدالله رب العالمین.